شب پاییزی

مجموعه اشعار

شب پاییزی

مجموعه اشعار

خواب زمستانی


خواب بودم من

در شبی طولانی

در شبی سرد و مصیبت زده و بارانی

خواب می دیدم

خوابهایی تاریک

خوابهایی پُرِ تنهایی و سرگردانی

 

با تنی سرد در این خواب عمیق

مانده بودم بسیار

بین رویای پریشانی من

ناگهان معجزه آمد انگار

ناگهان هر چه قفس بود شکست

هر چه زنجیر گسست

رودها جاری شد

ماه نورانی شد

روی زیبای تو در آینه آب افتاد

خواب سنگین زمستانی من

با نگاه غزل آلود و تماشایی تو

ناگهان در هم ریخت

گل امید شکفت

کوه غم کم کم ریخت

 

لحن زیبای غزلخوانی تو

روح وحشت زده و زار مرا

روح سرگشته بیمار مرا درمان کرد

آنچه از عشق تو در دل دارم

از تو که پنهان نیست

از خدا هم نتوان پنهان کرد.


(دی 86)


نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:27 ب.ظ

خوشحالم که از نوشتن دست نکشیدید.

ممنون!
در محیط مجازی، شخصیتها هم مجازی هستند و میتونند هر اسمی داشته باشند ولی نمیتونند بدون اسم باشند!!!

فاطمه جعفری چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:30 ق.ظ http://kaalbod.bloghaa.com

خونه موقت مبارک!
خیلی قشنگ بود مثل همیشه .آدمو با خودش همراه می کرد و انگار آرو توی ساحل کناره می گرفت.

سوجی چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:13 ب.ظ

منزل نو مبارک

مرسی

مهدی طاهر پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 10:53 ق.ظ

سلام.
مبارکه.
سر و کله زدن با جوملا تموم نشد؟

حس و حال سر و کله زدن ندارم

زینب جمعه 16 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 06:37 ق.ظ

بسیار زیبا مثل همیشه.

آرزومندم که
چشم هایت پر شود از اشک شوق و امید
و دلت ازغم و اندوه به یکباره تهی گردد
و پر از نور خدا
و پر از عشق شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد