خواب بودم من
در شبی طولانی
در شبی سرد و مصیبت زده و بارانی
خواب می دیدم
خوابهایی تاریک
خوابهایی پُرِ تنهایی و سرگردانی
با تنی سرد در این خواب عمیق
مانده بودم بسیار
بین رویای پریشانی من
ناگهان معجزه آمد انگار
ناگهان هر چه قفس بود شکست
هر چه زنجیر گسست
رودها جاری شد
ماه نورانی شد
روی زیبای تو در آینه آب افتاد
خواب سنگین زمستانی من
با نگاه غزل آلود و تماشایی تو
ناگهان در هم ریخت
گل امید شکفت
کوه غم کم کم ریخت
لحن زیبای غزلخوانی تو
روح وحشت زده و زار مرا
روح سرگشته بیمار مرا درمان کرد
آنچه از عشق تو در دل دارم
از تو که پنهان نیست
از خدا هم نتوان پنهان کرد.
(دی 86)
خوشحالم که از نوشتن دست نکشیدید.
ممنون!
در محیط مجازی، شخصیتها هم مجازی هستند و میتونند هر اسمی داشته باشند ولی نمیتونند بدون اسم باشند!!!
خونه موقت مبارک!
خیلی قشنگ بود مثل همیشه .آدمو با خودش همراه می کرد و انگار آرو توی ساحل کناره می گرفت.
منزل نو مبارک
مرسی
سلام.
مبارکه.
سر و کله زدن با جوملا تموم نشد؟
حس و حال سر و کله زدن ندارم
بسیار زیبا مثل همیشه.
آرزومندم که
چشم هایت پر شود از اشک شوق و امید
و دلت ازغم و اندوه به یکباره تهی گردد
و پر از نور خدا
و پر از عشق شود