شب پاییزی

مجموعه اشعار

شب پاییزی

مجموعه اشعار

مرگ

و من مُردم
برای آخرین بار
چند روزی از مُردنم گذشته
بدنم هنوز داغ است
و روحم سرگردان
بر بلندای این شهر
تهران لعنتی
جنازه‌ام را از کف خیابان جمع کنید
مبادا دامنی به خون آغشته شود
«از پشت شیشه‌ها به خیابان نظر کنید
خون را به سنگفرش ببینید»
این خون من است
جاری در رگان شهر
من مرده‌ام
همچون گوسفندی
که عزا و عروسی برایش فرقی ندارد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد