منم و یک شب شعر
آسمانی ابری
و در این گوشه شب
دو ستاره کم سو
شهر خاموشه و سرد
همه مردم خوابند
مانده ام من اما
به غم تو پابند
گفته بودی پس از این
شام تاریک و حزین
می دمد صبح امید
می فروزد خورشید
ولی انگار این شب
شب پائیزی سرد
قصد پایانش نیست
این هوای ابری
که پر اندوهه و درد
قصد بارانش نیست
و نمی دانم من
تا سپیده , تا صبح
چند فرسخ راه است ؟
(دیماه 81)
گاهی باید به پیشواز غم رفت
موهبتی که در غم وجود داره توی هیچ سپیده و صبحی دیده نمی شه
دو قدم مانده به صبح...
هر چی فکر کردم نفهمیدم چه مناسبتی داشت!!
خسته بود اما امیدوار.
مثل خودم
فکر کنم این تاریخ نیاز به تصحیح داره. گویا به جای مهرماه به اشتباه دی نوشته شده!!
حق با شماست
فکر کنم اشتباه شده
توی نسخه دستی هفدهم مهرماه نوشتم ولی توی فایل تاریخ به میلادی ثبت شده (10/9) که اشتباها فکر کردم شمسی بوده و تاریخ دیماه را ثبت کردم.
برام جالب بود که شما یادتون مونده بود، من خودم اصلا یادم نبود که قبلا این شعر را توی وبلاگ نوشتم
ممنون از تذکرتون