چو ایزد ز حکمت ببندد دری
اگر پشت آن در نشینی خری
دری را که ایزد ز حکمت ببست
نشاید دگر پشت آن در نشست
رها کن در بسته را بی درنگ
مزن بر در بسته هی سنگ و سنگ
اگر هفت در بود و هر هفت بست
مبر شک که هشتی پس از هفت هست
مشو ناامید از خدای رحیم
مگو از در بسته بالا جهیم
چه دانی که پشت در بسته چیست
بدان آن چه خواهی پس پرده نیست
بگو حاجتت با خدای کریم
که ما جملگی بنده و نوکریم
حال کردم
ممنون
خیلی قشنگ بود