شب پاییزی

مجموعه اشعار

شب پاییزی

مجموعه اشعار

خواب


خواب می دیدم

عصر تابستان بود

در گذرگاهی سبز

من و تو پرسه زنان

شادمان می رفتیم

ناگهان سنگ افتاد

پای من خورد به سنگ

تن من خونین شد

تو که فریاد زدی

کسی از خواب پرید


با خودش اندیشید

چه کسانی بودند

در گذرگاهی سبز

شادمان، پرسه زنان

در دل خوابی که

    تا کنون می دیدم


و نمی دانم من

خواب شیرین مرا

چه کسی بر هم زد؟


چه کسی خوابیده است؟

             خواب می بیند

من و تو این پایین

          خواب هم را دیدیم

یا خدا آن بالا؟


چه کسی می داند 

که برای فردا

او چه خوابی دیده است؟


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد