شب پاییزی

مجموعه اشعار

شب پاییزی

مجموعه اشعار

چراغ قرمز

یک عمر


به انتظار چراغ سبز      نشسته بودم


حالا ولی به زرد هم قانعم


اما هر چه نگاه می کنم


چراغها همه قرمزند


و باور کن


در توان من نیست


رد شدن از چراغی که


هشدارش به رنگ خون من است.


عقلم می گوید نباید رد شد


دلم می خواهد رد شوم


ترس دست و پای دلم را بسته است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد