شب پاییزی

مجموعه اشعار

شب پاییزی

مجموعه اشعار

بزرگ


حالا آنقدر بزرگ شده ام

که وقتی از چیزی منع می شوم

مثل کودکیهایم

پایم را به زمین نکوبم

و با سر نروم 

توی شیشه پنجره


ای کاش می توانستم 

برگردم به کودکی

به قبل از بزرگ شدن

به قبل از گریه کردن


نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:48 ب.ظ http://www.sargardon.blogsky.com

سلام
راه برگشتی نیست...اما میشه آینده را خوب ساخت...

مثل هیچکس پنج‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 07:44 ب.ظ http://paaeez.blogsky.com

کاش..

وقتی کودکیم می گوییم کاش بزرگ شویم
وقتی بزرگ شویم می گوییم کاش برگردیم کوچک شویم

کاش..

فاطمه جعفری شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:36 ب.ظ http://kaalbod.bloghaa.com

دوس دارم ادبی بنویسم و الان هم خیلی تو مودشم اما ادبی نوشتم نمیاد.
بعدم می دونی این سفرنامه رو تموم نکنم از دهن میوفته.تو یکی دو قسمت دیگه جمع می شه . می دونم مطالبم طولانی شده معذرت.

آدم شعرای تو رو که می خونه فک می کنه همین الان می تونه یه شعر بگه اما کور خونده!
خیلی ساده و روون می سرایی. عالین

اینجوری که شما از شعرای من تعریف کردین، خودم هم به خودم حسودیم شد.
اینجوریا هم نیست، شما زیادی لطف دارین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد