از بس که پشت پنجره تنها نشستهام
از بس که بی حضور تو در خود شکستهام
از بس که آه میکشم از دوریت به دل
از عشق تشنهتر شدم، از درد خستهام
بازآ ببین چگونه بدون تو با غمت
دل بر تو بستهام، ز جهان دل گسستهام
بی ماه روی تو شب من کی سحر شود؟
کی سر شود شبی که بر آن دل نبستهام؟
سلام بر شما
شعر قشنگى بود!
خوشحال میشم به وبلاگ شعر و شاعرى منم سر بزنید!
در پناه حق...